خلاصه داستان: خانواده کورهان اهل قاضیآنتپ هستن و خالصخان ستون این خانوادست. ماجرا زمانی شروع می شود که پلیس ها میان دم خونه ی کورهان ها و خالص خان بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد برای نوهی نازپرورده و چشمچرانش از شهر خود زن بگیرد.
خلاصه داستان: داستان دیلان که از یک طرف رویاها و امیدهایش از او گرفته شده بود و از طرف دیگر باران که برای پایان دادن به دشمنی و نجات برادرش از این چرخه مجبور به ازدواج شد. با این حال، این ازدواج برای آن دو زندانی است و عمویش که به ثروت او چشم دوخته است، می خواهد دوباره دشمنی را برانگیزد. این رابطه پر از درگیری بادهای شدیدی را بین دو قلب به همراه خواهد داشت. آیا این ازدواج به یک ازدواج واقعی تبدیل می شود؟
خلاصه داستان: اوغوز و فیروزه، وارث خانواده دمیرهانلی، با عشق انتقام جویانه فیروزه جای خود را روی پرده سینما خواهند گرفت. اورهون که عاملان را مجازات کرد، اکنون با آتش انتقام در قلب خود هدایت خواهد شد.
خلاصه داستان: سعدی پایاسلی که به عنوان معلم جغرافیا در دبیرستان قرابایر منصوب می شود، با پشت سر گذاشتن گذشته کثیف خود، با پنج جوان از مدرسه اصلاحات از مسیر عبور می کند.
خلاصه داستان: گزیده یک قاضی محترم دادگاه خانواده است. اون یه خانم درستکار و قانونمداره که مانع از هم پاشیدن خیلی از زندگی های مشترک شده و بچه های زیادی رو به عشق و محبتی که لایقشون بودن رسونده و همیشه طرف حق و عدالت رو گرفته و فکر میکرد همراه با شوهرش و دو تا بچههاش یک خانواده نمونه هستن و یک زندگی شرافتمندانهای دارن و بعد از این هم قراره یه زندگی شاد و آروم و سرشار از محبت بگذرونن ولی یه روز گزیده تصادفا متوجه چیزی میشه و میفهمه زندگیش فقط قلعه ای از شن بوده…
خلاصه داستان: داستان حول محور پسری به نام علی و دوستانش میگذرد که برای تحقیق درباره قتل بهترین دوستشان وفا که با بورسیه در همان مدرسه درس میخواند، در یک مدرسه عالی پذیرش میکنند.
خلاصه داستان: داستان عاشقانه توسعه دهنده بازی تامر و بانکدار Peri را روایت می کند که به شکلی خارق العاده با هم آشنا می شوند و در یک بازی خطرناک و در عین حال زیبا به دام می افتند.
خلاصه داستان: جنت که سالهاست از طرف شوهرش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، در بیمارستان بستری میشود و در بیمارستان با وکیلی به اسم زینب آشنا میشود و نامهای به وی میدهد و از او قول میگیرد که بعد از مرگش آن نامه را باز کند. این نامه باعث ملاقات خلیل پسر جنت با زینب میشود ولی در عین حال باعث درگیری جدیدی بین خواهر و برادرها نیز میشود…
خلاصه داستان: سزایر تصمیم می گیرد انتقام برادرش را که برای دولت کار می کرد و قربانی خرابکاری شده بود بگیرد، با جعل مرگ او زندگی جدیدی را آغاز می کند اما پس از مدتی باید به زندگی گذشته خود بازگردد.
خلاصه داستان: اولین تصاویر بازیگران سریال Bir Küçük Gün Işığı با بازی سرای کایا و برک اوکتای در ایتالیا منتشر شد. فیلمبرداری این سریال از شهر بولونیا ایتالیا آغاز شد و در ونیز ادامه دارد. فیلمبرداری در ایتالیا یک هفته طول میکشد سپس ادامه فیلمبرداری در استانبول انجام میشود. سریال فصل آینده از کانال ATV پخش میشود
خلاصه داستان: سلما که از دار دنیا فقط خواهرش لیلیم و ماشین قراضهی پدرش را داشت به هر دری میزد به بن بست میرسید تا این که ارثی به اون میرسد و به امید گرفتن این ارثیه از شهر وان به استانبول میآید ولی تنها راه گرفتن این ارثیه پیدا کردن شریکِدیگر این ارث یعنی مهران، عشق سابق وی بود. مهران و سلما در یک روز بدنیا آمدند و پیشگویی شد که بین این دو عشق بزرگی رخ خواهد داد. مهران یک روز بعد از آتشسوزی که تقصیرش را گردن سلما انداخته بودند به استانبول رفته بود و الان زندگی کاملا متفاوتی داشت…
خلاصه داستان: کیویلجیم یک خانم تحصیلکرده، مدرن و رئالیست است که بعد از طلاق از شوهرش با صلابت تمام زندگیش را با دو دخترش چیمن و دوعا ادامه میدهد و آنها را با ارزشهایی که باور دارد تربیت میکند. دوعا که در رشتهی دندانپزشکی تحصیل میکند، در همان سال اول دانشگاه بخاطر حامله شدنش تصمیم به ازدواج میگیرد و باعث ناامیدی کیویلجیم میشود ولی شوک اصلی زمانی به او وارد میشود که با خانوادهی محافظهکار دامادش آشنا میشود و تفاوت فرهنگی بین خودشان را میبیند…
خلاصه داستان: آلینا بوز به پرستار بچه ای به نام "زینپ" جان می دهد. زینب که با چالشهای زیادی بزرگ شده است، تا حدی به خاطر پدر بیفایدهاش، وقتی به کیسهای پول نقد برخورد میکند، با بزرگترین آزمایش روبرو میشود.
خلاصه داستان: Bhediya در جنگل های Arunachal، داستان Bhaskar، مردی است که توسط یک گرگ گاز گرفته می شود و شروع به تبدیل شدن به موجود می کند. همانطور که باسکار و دوستانش سعی می کنند پاسخی پیدا کنند، یک سری پیچ و تاب، چرخش و خنده به وجود می آید.
خلاصه داستان: هنگامی که یک سرباز سابق که طلا را در بیابان لاپلند کشف می کند، سعی می کند غارت را به شهر ببرد، سربازان نازی به رهبری یک افسر وحشی اس اس با او می جنگند.
خلاصه داستان: دریا سال ها پیش برای خدمت اجباری به یک بیمارستان نظامی منتقل میشود و آنجا با سعدی پایاسلی عشق بزرگی را تجربه میکند ولی پایاسلی فقط یک نامه وداع از خودش به جا میگذارد و غیبش میزند. پایاسلی بعد از رها کردن گذشته ی کثیف خود، در نتیجه ی همکاری با پلیس بعنوان معلم جغرافیا زندگی جدیدی را شروع میکند ولی با روبرویی دوباره با دریایی که هیچوقت نتوانسته بود فراموشش کند زندگیش مثل گره کوری میشود و اسرار سال های گذشته برملا میشوند. در این میان ماجرای پنج دانش آموز پایاسلی که راهشان به کانون اصلاح نوجوانان هم کشیده شده است هم نقل خواهد شد….
خلاصه داستان: دو دوست قدیمی در یک مراسم خاکسپاری دوباره به هم می پیوندند و تصمیم می گیرند از مرد بیوه ای که چندین دهه قبل با آنها درگیر شده انتقام بگیرند.