خلاصه داستان: داستان زندگیهای شکسته درباره این است که دو جوان چقدر میتوانند برای عشقشان فداکاری کنند و یک مادر تا کجا میتواند همه چیز را برای قدرت و رفاه در عمارت کوکابی پشت سر بگذارد.
خلاصه داستان: بعد از اینکه جمال همسر و دو فرزندش را ترک میکند، آسیه پس از یک اتفاق غمانگیز با تصمیم فرار با بچهها مواجه میشود، اما غافل از اینکه پناه بردن به عمارت دمیرهان به لطف غریبه ماهیر، نجاتی نیست.
خلاصه داستان: کی اسمش مرت بارجا است و سعی داره همه کارهارو سر خود انجام بده و خیلی نترسه و یکی هم اسمش مصطفی کریم جان (م.ک.ج) که یه پلیس دقیقی هست و چند سال تو آمریکا زندگی کرده همه کارهارو از روی برنامه پیش میبره و این دوتا کمیسر ابشون با هم تو یه جوب نمیره و مدام با هم درگیری دارن تا که میرسن به یه پرونده بزرگ و با کمک هم باند قاچاق مواد رو از از هم میپاشن و همه دردسرا از این به بعد شروع میشه و دشمنای این دوتا بیشتر و بیشتر هم میشه و تو یه تله ای میافتن که مجبورا با همکاری همدیگه از پس این مشکل بربیان...