خلاصه داستان: داستان عاشقانه توسعه دهنده بازی تامر و بانکدار Peri را روایت می کند که به شکلی خارق العاده با هم آشنا می شوند و در یک بازی خطرناک و در عین حال زیبا به دام می افتند.
خلاصه داستان: اولیویا که پس از جدایی با بلاک نویسنده دست و پنجه نرم می کند، به امید الهام گرفتن به تعطیلات گرمسیری می پردازد و با شاهزاده الکساندر ملاقات می کند، که برای ازدواج با خانواده سلطنتی به فاصله ای از وظیفه خود نیاز دارد.
خلاصه داستان: چارلز یک زن زن است در حالی که الین یک جوینده طلا است. این دو، انسانیت را زمانی یاد میگیرند که مجبور شوند با هم متحد شوند و به دنبال دو ربات باشند.
خلاصه داستان: زن جوانی با ارسال پیامک های عاشقانه به شماره تلفن همراه قدیمی نامزدش تلاش می کند تا از درد مرگ نامزدش بکاهد و با مردی که شماره دوباره به او اختصاص داده شده ارتباط برقرار می کند.
خلاصه داستان: ملیک در مورد کار، خانه و نامزدش مهمت به خانواده اش در آلمان دروغ می گوید. مهمت یک پزشک و نامزد رئیسش ایکنور است. وقتی خانوادهاش به استانبول میآیند، او از مهمت باجگیری میکند تا با برنامههایش برای افشا نشدن او همراهی کند...
خلاصه داستان: داستان زندگیهای شکسته درباره این است که دو جوان چقدر میتوانند برای عشقشان فداکاری کنند و یک مادر تا کجا میتواند همه چیز را برای قدرت و رفاه در عمارت کوکابی پشت سر بگذارد.
خلاصه داستان: کیلا یک محقق تبارشناسی است که به شهر جذاب Conifer سفر می کند، به این امید که تبار خود را جمع کند. جستجو، کیلا را به یک مزرعه درخت کریسمس، صاحب سرسخت اما خوش تیپ آن - و احتمالاً عشق - هدایت می کند.
خلاصه داستان: هنگامی که شهر ساحلی Shaw Bay در معرض خطر توسعه مجدد قرار می گیرد، ارین مشاور املاک هر کاری برای نجات آن انجام می دهد - Cue Theo خوش تیپ، یک خانواده سلطنتی که به دنبال یک ملک جدید است. نکته این است که او بخش سلطنتی را پنهان می کند.
خلاصه داستان: زینب ناراضی است. به همین دلیل او به جزیره ای در کرواسی می گریزد، جایی که مادر متوفی او مدت ها پیش خانه ای خریده بود. او امیدوار است که در نهایت آرامش و آرامش را بیابد - اما او با جوسیپ که هنوز در ملک زندگی می کند، حساب نکرده است.
خلاصه داستان: نورا و هه سونگ، دو دوست دوران کودکی عمیقاً مرتبط، پس از مهاجرت خانواده نورا از کره جنوبی از هم جدا می شوند. 20 سال بعد، آنها برای یک هفته سرنوشت ساز دوباره گرد هم می آیند و با عقاید عشق و سرنوشت روبرو می شوند.
خلاصه داستان: زن جوانی با ارسال پیامک های عاشقانه به شماره تلفن همراه قدیمی نامزدش تلاش می کند تا از درد مرگ نامزدش بکاهد و با مردی که شماره دوباره به او اختصاص داده شده ارتباط برقرار می کند.
خلاصه داستان: آدری و متیو را دنبال می کند. آنها وظیفه دارند یک بازی جدید بسازند تا به بازیکنان کمک کند تا عاشقانه را پیدا کنند. همانطور که آنها سعی می کنند با هم کار کنند، چیزهای مشترکی را کشف می کنند: هر کدام چیزهای زیادی برای یادگیری در مورد عشق دارند.
خلاصه داستان: با پدری که از بیماری عصبی رنج می برد، زنی جوان با دختر هشت ساله خود زندگی می کند. در حالی که در تلاش برای تامین یک خانه سالمندان مناسب است، با دوستی که در دسترس نیست برخورد می کند و با او رابطه عاشقانه برقرار می کند.
خلاصه داستان: یکی از چهره های شاخص جامعه، ناظم بیگ، پس از از دست دادن همسرش انتظار دارد فرزندانش بزرگ شوند. در حالی که همه منتظرند تا او با فردی از زندگی اجتماعی خود ازدواج کند، او عاشق جوانی و زیبایی ...