خلاصه داستان: با پدری که از بیماری عصبی رنج می برد، زنی جوان با دختر هشت ساله خود زندگی می کند. در حالی که در تلاش برای تامین یک خانه سالمندان مناسب است، با دوستی که در دسترس نیست برخورد می کند و با او رابطه عاشقانه برقرار می کند.
خلاصه داستان: داربی هارپر را دنبال می کند که پس از تجربه یک تجربه نزدیک به مرگ در کودکی، توانایی دیدن ارواح را به او داده است. سپس، او یک کسب و کار جانبی را اداره می کند که در اوقات فراغت خود به ارواح محلی مشاوره می دهد.
خلاصه داستان: آدری و متیو را دنبال می کند. آنها وظیفه دارند یک بازی جدید بسازند تا به بازیکنان کمک کند تا عاشقانه را پیدا کنند. همانطور که آنها سعی می کنند با هم کار کنند، چیزهای مشترکی را کشف می کنند: هر کدام چیزهای زیادی برای یادگیری در مورد عشق دارند.
خلاصه داستان: زن جوانی با ارسال پیامک های عاشقانه به شماره تلفن همراه قدیمی نامزدش تلاش می کند تا از درد مرگ نامزدش بکاهد و با مردی که شماره دوباره به او اختصاص داده شده ارتباط برقرار می کند.
خلاصه داستان: نورا و هه سونگ، دو دوست دوران کودکی عمیقاً مرتبط، پس از مهاجرت خانواده نورا از کره جنوبی از هم جدا می شوند. 20 سال بعد، آنها برای یک هفته سرنوشت ساز دوباره گرد هم می آیند و با عقاید عشق و سرنوشت روبرو می شوند.
خلاصه داستان: زینب ناراضی است. به همین دلیل او به جزیره ای در کرواسی می گریزد، جایی که مادر متوفی او مدت ها پیش خانه ای خریده بود. او امیدوار است که در نهایت آرامش و آرامش را بیابد - اما او با جوسیپ که هنوز در ملک زندگی می کند، حساب نکرده است.
خلاصه داستان: هنگامی که شهر ساحلی Shaw Bay در معرض خطر توسعه مجدد قرار می گیرد، ارین مشاور املاک هر کاری برای نجات آن انجام می دهد - Cue Theo خوش تیپ، یک خانواده سلطنتی که به دنبال یک ملک جدید است. نکته این است که او بخش سلطنتی را پنهان می کند.
خلاصه داستان: کیلا یک محقق تبارشناسی است که به شهر جذاب Conifer سفر می کند، به این امید که تبار خود را جمع کند. جستجو، کیلا را به یک مزرعه درخت کریسمس، صاحب سرسخت اما خوش تیپ آن - و احتمالاً عشق - هدایت می کند.